سفری کاملا شخصی به آشویتس-بیرکناو: دفترچه گزارشگران



CNN

این هفته، ما به لهستان سفر کردیم تا به یادبود هشتادمین سالگرد آغاز قیام گتو ورشو کمک کنیم، زمانی که یهودیان علیه سرکوبگران نازی خود که آنها را مجبور کرده بودند در پشت دیوارهای سیم خاردار در شرایط وحشتناکی زندگی کنند، شورش کردند.

ما همچنین در راهپیمایی زندگی شرکت کردیم، یک پیاده روی سالانه دو مایلی از اردوگاه کار اجباری آشویتس تا بیرکناو، جایی که نازی ها یهودیان را از سراسر اروپا می آوردند تا در اتاق های گاز گرسنه، تحقیر، وحشت زده شوند و به قتل برسند.

برای هر دوی ما، این سفر به شدت شخصی بود.

فکر می‌کردم می‌دانم از آشویتس-بیرکناو چه چیزی در انتظارم است. من چند سال پیش در آنجا بودم که در حال کار بر روی گزارشی برای CNN درباره تاریخچه خانواده ام بودم – من فرزند بازماندگان هولوکاست هستم. شنیده بودم که پدر و مادرم، هر دو یهودی لهستانی، از تجربیات دردناک خود در زنده ماندن از جنگ صحبت می کردند. اما من هرگز پدربزرگ و مادربزرگم را نشناختم زیرا هر چهار نفر توسط نازی ها جمع آوری شده و در جریان هولوکاست کشته شدند.

اما این بار متفاوت بود. همانطور که راهنمای متخصص ما اتاق گاز آشویتس را به ما نشان داد، اشاره کردم که چند سال قبل متوجه شده بودم که والدین پدرم در آشویتس کشته شده اند. راهنمای ما گفت که یهودیان لهستانی عمدتاً در اتاق گازی که ما در آن ایستاده بودیم کشته شدند. اولین بار بود که متوجه شدم درست در جایی ایستاده ام که پدربزرگ و مادربزرگ پدری ام را به قتل رسانده اند. اشک از چشمانم سرازیر شد.

پدرم درباره پدربزرگ و مادربزرگم، آیزاک و چایا بلیتزر، چیزهای زیادی به من گفته بود. آنها مردمی بسیار مذهبی و واقعاً فوق العاده بودند که شش فرزند خود را در همان نزدیکی زندگی کرده و بزرگ کرده بودند. ای کاش آنها را می شناختم.

من هرگز پدر و مادر مادرم، ولف و چایا زیلبرفودن را نمی شناختم. مامانم همیشه با محبت ازشون حرف میزد. آنها را در جای دیگری در لهستان جمع آوری کردند و به اردوگاه کار فرستادند، جایی که مجبور شدند برای سربازان نازی مهمات بسازند. شرایط آنجا افتضاح بود و به زودی بر اثر بیماری حصبه که در اطراف منطقه پخش می شد جان خود را از دست دادند.

من با افتخار نام دو پدربزرگم – ولف آیزاک بلیتزر – را یدک می کشم.

و اکنون نسل جدید درس های هولوکاست را ادامه می دهد. در راهپیمایی سالانه زندگان، هزاران نفر – یهودی و غیریهودی، پیر و جوان – از سراسر جهان به اردوگاه مرگ آشویتس-بیرکناو می‌آیند تا کسانی را که توسط نازی‌ها و همدستانشان کشته شده‌اند، گرامی بدارند و یاد کنند. آنها همچنین می آیند تا یاد بگیرند و سپس به دیگران در مورد وحشت هولوکاست آموزش دهند.

در این دیدار، بیشتر آموختم و درک خود را از آنچه پدربزرگ و مادربزرگ، والدین و خواهر و برادرهایم در طول هولوکاست تحمل کردند، عمیق تر کردم. و همانطور که انجام می‌دادم، به این فکر می‌کردم که چقدر برای همه ما مهم است که خود را در مورد این تاریخ وحشتناک آموزش دهیم تا مطمئن شویم هرگز فراموش نمی‌کنیم. امروزه در پرتو یهودستیزی فزاینده و انکار هولوکاست بسیار حیاتی است. به عنوان فرزند بازماندگان هولوکاست، درک اینکه واقعاً افراد شرور در آنجا وجود دارند که دروغ می گویند هیچ یک از اینها هرگز اتفاق نیفتاده است، سخت است.

به همین دلیل است که من از آنچه در بازدیدمان از آشویتس-بیرکناو دیدم بسیار متاثر شدم.

ساختمان اصلی راه آهن در محل اردوگاه کار اجباری آشویتس-بیرکناو در 25 ژانویه 2021 به تصویر کشیده شده است.

من قبلا به آشویتس نرفته بودم. من هرگز مطمئن نبودم که می‌خواهم از این مکان دیدن کنم که نمایانگر اعماق جهنم برای 1.1 میلیون نفری است که توسط نازی‌ها در آنجا به قتل رسیده‌اند، از جمله پدربزرگ و مادربزرگ خودم.

الان خیلی خوشحالم که رفتم

از زمانی که من یک دختر کوچک بودم، در مورد وحشت جنایات نازی ها، نه فقط از کتاب های تاریخ، بلکه از پدربزرگم فرانک واینمن، که به همراه مادربزرگم تری ویدور واینمن، از معدود افرادی بودند که فرار کردند، شنیده بودم.

آنها به طور معجزه آسایی در اکتبر 1941، به لطف برادر فرانک، چارلز، که در شیکاگو زندگی می کرد و رئیس خود را متقاعد کرده بود که مبالغ گزافی را که دولت آمریکا در آن زمان برای پناهندگان یهودی مانند پدربزرگ و مادربزرگم برای گرفتن ویزای آمریکا برای فرار از آمریکا می خواست، به آمریکا رساند. آزار و اذیت نازی ها

مادربزرگ تری و خانواده اش یهودیان مجارستانی بودند و والدینش رودلف و ماتیلدا ویدور به همراه خواهرش ماگدا تا سال 1944 که هیتلر به مجارستان حمله کرد از خشم هیتلر در امان بودند.

قبل از بازدید از آشویتس، می دانستم که آنها در آنجا کشته شده اند.

اما راهنمایی متخصص ما به من و برادرم دیوید بگوید که دقیقاً کجا و چگونه بی‌حس شده است.

ما یک ماشین گاوداری را دیدیم که دقیقاً شبیه همان ماشینی بود که آنها را بدون آب یا غذا به داخل آن انداخته بودند و روزها از مجارستان به اردوگاه های لهستان سفر می کرد. ما روی ریل قطاری که آلمانی ها برای آوردن آنها به آشویتس-بیرکناو ساخته بودند، ایستادیم.

ساختمان اصلی راه آهن در محل اردوگاه کار اجباری آشویتس-بیرکناو در 25 ژانویه 2021 به تصویر کشیده شده است.

ما آنچه را که احتمالاً اتاق گازی بود که در آن کشته شدند، دیدیم و به آنها اطلاع دادیم که به دلیل سن آنها – هر دو در دهه 50 زندگی خود بودند و به اندازه کافی قوی برای کارهای سخت در نظر گرفته نمی شدند – احتمالاً ظرف یک ساعت پس از رسیدن کشته شدند.

پذیرش آن بسیار زیاد بود و مدتی طول می کشد تا من و برادرم همه آن را پردازش کنیم.

اما برای هر دوی ما، غذای فوری ما سرپیچی بود – اینکه صرف وجود ما دلیلی بر این است که هیتلر در تلاش خود برای نابودی خانواده ما فقط به خاطر یهودی بودن ما موفق نبوده است.

مادربزرگم تری، سال‌ها، بدون دانستن دقیق زمان و چگونگی کشته شدن والدینش، 19 آوریل، روز آغاز قیام گتوی ورشو، را برای گفتن کادش، دعای یهودیان که در سالگرد مرگ یکی از عزیزانش خوانده می‌شد، انتخاب کرد.

این هفته، من و برادرم باید بگوییم که کدیش در چند قدمی محل مرگ آنهاست.

یادشان گرامی باد.