انواع دودکش از لحاظ جنس و شکل ظاهری

سریال دودکش یکی از متفاوتترین جهانهای داستانی را در دربین تمامی سریالهای تلویزیونی اهل ایران دارد. حالا مراجع معتبری که می توان در همین حوزه به آنها استناد کرد، یکی از مرکز تحقیقات سازمان صداوسیماست که اخیرا اعلام کرد فقط هفت نصیب ابتدایی «دودکش ۲» فی مابین سریالهای بر روی آنتن در نیمه نخستین تیر ماه امسال ۴۳.۴ % مخاطب اهمیت رضایت ۸۱.۱ % در حدزیاد داشته و صدرنشین شده. بر همین اساس، طرح ریزی ما در «دودکش ۲» پروراندن شوخیهای کلامی و علی الخصوص تکیه کلامهای آشنایی بود که گویی دیگر بدل به شناسنامه این کلاهک دودکش مکنده سریال شده اند. فیروز اهمیت بهروز سخن میزنه و میگه تو الان چقد تو کارتت پول داری که بهروز میگه صدوشصت هفتاد تومن فیروز بهش میگه تو همین الان پول جریمه اهمیت تخفیفیم که دادن نداری بدی، پوریا صدا میزنه و میگه باباجون تو الان چقد پول داری مهم کل پول هایی که من و مامانت بهت دادیم که پوریا میگه سیصدوسی تومن فیروز به پوریا میگه برو یه جوری که خانم هماسایی نفهمه مامانت اهمیت عمه افروزو صدا کن ابلاغ اینجا که پوریا از همانجا اعطا کرد میزنه میگه بیاین. بهروز میگه ۵ میلیون که فیروز اعطا کرد میزنه ۵ میلیون دادی واسه فعالیت اسب؟ که بهروز میگه دیروز داشتم قبل از اشنا شدنم اصلی اون اسب واسه عمل به پول احتیاج داشت فیروز میگه اونوقت چقد بود؟ بهروز پیش دختری که ازش خوشش اومده بود میره تا ببینه قصه چیه و میفهمه که اون خانم حیاتی دوستاش پول یه اتاق داده بودن و رزرو کرده بودن البته هنوز اتاقشان خالی نشده، بهروز بهش میگه ما یه خانواده ایم ۲تا اتاق گرفتیم شما بیاین برین تو یک عدد از اتاق های ما، ما هممون تو یه اتاق خیاری میخوابیم، دخترا به اتاق اونا میرن و بهروز خارج وایمیسته، فیروز از راه میرسه و میخواد بره تو اتاق دوش بگیره آنگاه بخوابه که بهروز جلوشو میگیره و میگه نمیتونی بری فیروز میپرسه چرا؟ فیروز به بهروز میگه برو دنبال هماسایی ببین کجاست خط مش بیوفتیم، بهروز از دوستای خانم هماسایی میپرسه و میفهمه که تو اصطبله و میره اونجا میبینه داره نگارگری یه اسبو میکشه، هماسایی بهش میگه حساس همین نقاشییا پول درمانشو گونه می‌کنم ۵ تومن مونده فقط بهروز که میخواد خودی نشون بده و از طرفی فکر میکنه ۵هزارتومن میگه کارتو بهش میده و میگه بگیرین خانم هماسایی خوشحال میشه و کارتو میگیره زمانی رسیدو بهش نشون میده بهروز جا میخوره و حالش بد میشه و خانم هماسایی بهش میگه شما برین من الان میام پارکینگ که حرکت کنیم…